چهارشنبه ۰۷ آذر ۰۳

"آگاهی پنهان"

۲,۱۵۲ بازديد

مامان همیشه کتاب میخواند. من هم حتی آن وقت که سواد نداشتم، کتاب به دست می گرفتم و مثل مامان زیر جملات را خط میکشیدم.

کتابهایی که در آینده خواندم هیچکدام شبیه کتابهای مامان نبود. از داستان‌های عاشقانه گرفته تا کتابهای کافکا و ...

یک روز که در پاسخ به سوالی فلسفی از دوستی مستاصل ماندم، به مامان گفتم: چه فایده از خواندن و دانستن، وقتی درست در جایی که لازمشان داریم هیچ اطلاعاتی را به یاد نمی آوریم؟

مامان با قاطعیت گفت: لازم نیست همه چیز به زبان آید. آگاهی همچون جواهری در وجودت جا خوش میکند و راه را مینمایاند، درست زمانی که نمیدانی به کدام سو حرکت کنی.

 

 

ما ساکنان روزهای عجیبی از زمینیم؛ ساکنان جغرافیای عجیبی نیز. کسی به ما زندگی را یاد نداد. اما ما با تمام نداشته هایمان تلاش کردیم زندگی را بیاموزیم.

ما کشته های بی نبردی بودیم که تنها نقطه ی اتصالمان به روزگار، همان آگاهی دست و پا شکسته ای بود که خودمان جمع کردیم.

زندگی من، مثل بسیاری از زندگی های دیگر پر بوده‌است از انتخاب هایی که حالا میفهمم برگرفته از همان چیزی بوده که مامان میگفت.

"آگاهی پنهان"

 

تاریکی روزهایی که با گذر عمر تیره‌تر میشوند و گوهری که ارزشمندترین دارایی من است. باید این روزها بیشتر بخوانیم، بیشتر گوش کنیم و گوهر را جلایی دیگر بدهیم.
این آگاهی پنهان، ناخودآگاه تاثیری حیرت آور بر
سلامت روان ما می‌گذارد.

"کارل گوستاو یونگ" روانشناس سوئیسی، تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد.

بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها.

 

خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ، جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.

خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز؛

 

خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن؛

 

خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات؛

 

خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم، بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم؛

 

خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی،

 

خوشحالی یعنی همچون رود، جاری بودن و در حرکت بودن، عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن؛

 

خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی؛

 

خوشحالی یعنی ادامه دادن ...

مفهوم خوشحالی در گرو مفهوم زندگی‌ست. بی‌شک خواندن و چاپ کتاب، گامی مهم در وسعت بخشیدن به آگاهی و دید ما نسبت به زندگی‌ست.
از فرصتی که زندگی این روزها، در اختیار ما گذاشت و بیشتر اوقات را خانه‌نشینمان کرد به نفع خودش استفاده کنیم و کتاب بخوانیم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.